درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 343
بازدید کل : 94114
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1



نژاد
نژاد مردم روستای دهرود و کردوان استان بوشهرو...




محمد علی دشتی متخلص به فایز در سال 1250 ه ق برابر 1209 ه ش در روستای

کردوان از توابع شهرستان دشتی دیده به جهان گشود.تحصیلات مقدماتی را ابتدا در

روستای کردوان و سپس در روستای بردخون زیر نظر مدرسین مکتب خانه ها فرا گرفت.

بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی دوباره به کردوان بازگشت و نزد یکی از مشایخ آن

ولایت که در زبان و ادبیات فارسی و عربی تسلط داشته به نام شیخ احمد فرزند شیخ

عاشور مشغول به کسب علم و ادامه تحصیل گشت. ایشان در دربار محمد خان دشتی

که خود نیز طبع شاعری داشت و مشغول به ترویج علم بود و کتابت می کرد مشغول

به شعر گفتن و ترویج علم شد. پس از کشته شدن محمد خان فایز را به گزدراز(روستایی

نزدیک به خورموج) تبعید کردند. به هر ترتیب فایز شاعر شروه سرای دشتی پس از پشت

سر گذاشتن هشتاد سال زندگانی در سال 1289 ه ش برابر با 1330 ه ق در گزدراز

وفات یافت و جسدش را پس از چند ماه امانت بنا به وصیتش به نجف منتقل نموده و

در آنجا دفن کردند.

شرح حال زندگی فایز:

فایز کسی نیست که بشود او را فراموش کرد و از ذهن خود پاک کرد. اگر روزی این

اتفاق بیفتد ما هویت خود را از دست داده ایم. همیشه ملتی موفق و پیروز است که از

گذشتگان خود الهام بگیرد و آنها را پاس بدارد. فایز هم جزیی از گذشته این مرز بوم

است و مایه افتخار یک ملت بوده و هست. ایشان در زمانی می زیسته که ظلم خان ها

بیداد می کرده و شرایط زندگی بسیار سخت بوده است. فایز برخاسته از دل جامعه درد

کشیده و مظلوم بوده و تحمل زندگی در آن مناطق بسیار سخت و طاقت فرسا بوده

است به دلیل آفتاب سوزان و گرمای شدید در تابستان و سرمای وحشتناک در زمستان

و قحط سالی که همیشه گریبان گیر این مردم بوده و جنگهایی خواسته و ناخواسته که

باعث مرگ میر زیادی می شده است.فایز با آن روح لطیف و سرشار از عشق نمی

توانسته این فضای حاکم بر جامعه خود راتحمل کند به خاطر همین به شعر متوسل

می شود. یکی از نمونه های بارز شخصیتی او این بوده که کاملابا تن پروری و تنبلی

مخالف بوده و خود یک کشاورز درد کشیده و زحمت کش بوده است. فایز در تمام طول

زندگی خود عاشق بوده و عاشق از دنیا می رود. شعر های فایز از دل برخاسته و ناچار بر

دل می نشیند. ایشان که شاعری فرهیخته و با سواد بوده هیچوقت در مدح هیچ خانی

شعر نمی گفت و به همین سبب مورد غضب خان دشتی قرار گرفت و ایشان را تبعید

کرد و در همان جا به دیار باقی شتافت.

** کردوان / برد خون / خورموج مناطق و روستا های استان بوشهر هستند

درباره ی شرح احوال خصوصی و زندگانی فایز گفته میشود که از کلانتران و بزرگان قریه

"زیارت" دشتی به شمار میرفته و بازوانی توانا، اندامی زیبا، بیانی گیرا و کلامی مجلس

آرا داشته است، آنچنان که همه ی آشنایان مشتاق مصاحبش بوده اند. بسیار کوچک

بود که پدرش را از دست داد و از همان زمان  با مرگ پدر  تحت سرپرستی و مراقبت

مادرش قرار گرفت. مادر در پرورش پسرک یتیم خود تلاش بسیار کرد. و از حق نگذریم

که محمدعلی نیز چون به سنین رشد رسید، کمر به خدمت مادر پیر و فرتوت خویش

بست و بیشتر اوقات جوانی محمدعلی به نگهداری و مراقبت و خدمت از مادر سالخورده

اش گذشت

اشعار فایز شعرهایی حسی و عاطفی است که مملو از عشق و عرفان است

مفسر قران بوده و به کتب پیشنیان خود همچون فردوسی و حافظ اشنایی کامل داشته

است و از آنها الهام گرفته در اشعار فایز به شعرهایی برمیخوریم که نشان میدهد

ایشان از چه سطح عرفانی و سواد بالایی برخوردار بوده است.البته باید این را بگوییم که

فایز دشتی از شاعران بزرگ ایران زمین همچو فردوسی الهام گرفته و ما در اشعار او

هیچوقت تقلید کور کورانه نمیبینیم به چند نمونه از اشعار او توجه فرمایید.

در ترانه های فایز با چشم اندازها و رگه های ناب عرفانی روبرو میشویم کر تا اعماق

روح بشری اثر می گزارد وقتی که میسراید:

خیال کشتن من داشت جانان

کدامین سنگدل کردش پشیمان

ندانست عید فایز آن زمانست

که گردد در مناي دوست قربان

برای فایز دشتی مرگ یک نقطه اغاز برای رسیدن به خدای خود بود و از مردن هیچ هراسی

به دل راه نمی دهد و یا این شعر او:

پس از مرگم نخواهم هاي هایی

نه فریاد و نه افغان و نوایی

بگوید گشته فایز کشته دل

ندارد کشته دل خون بهایی

به راستی که فایز به راه حق رفت و جان سپرد و وقتی انسانی در راه حق جان دهد گریه

شیون معنایی ندارد.

بسیار حق دارد که گهگاه دچار سرگردانی روشنفکرانه ای میشود چرا که پایان راه برایش

نامعلوم است

و پیوسته مانند همه با دلهره و اضطراب دست به گریبان است.

مرا تن زورق است و ناخدا دل

در این زورق بود فرمنروا دل

رسد فایز به ساحل یا شود غرق

نمی دانم می برد ما را کجا دل

متفکران و اندیشمندان همیشه با اندوه و غم روبرو هستند چیزی که در اشعار فایز زیاد

دیده میشود غمی بی پیایان وقتی که میسراید:

در این دنیا بسی اندوهناکم

که از مردن نباشد هیچ باکم

یقین روز ازل تقدیر فایز

به آب غم عجین گردیده خاکم

و قتی که ز هجران سر میدهد و مینالد هجران او نه از دوری یار زمینیش است بلکه

ازجای دیگر نشات می گیرد :

خبر داري به من هجران چها کرد

دلم را ریش و جانم مبتلا کرد

ز مردم عشق تو پوشیده فایز

ولی شوق تو رازش بر ملا کرد

شعر فایز، شعر فاطفی است، پر از احساس غربت و غربت زدگی که البته این موضوع

تازه ای نیست زیرا همه شاعران واقعی دردیار خود و در زمان خود غریب بوده و هستند.

فایز شاعرى کم تجربه و کم اندوخته نبوده لکن به تمام جریانات ادبى زمان خود واقف

نبوده است و چنان که پیداست فقط معدودى از دیوانهاى شعراى سلف خود را دیده

است. امااز اغلب دو بیتى هاى فایز چنان بر مى آید که او شاهنامه فردوسى را عمیقا

مطالعه کرده و گاه تحت تأثیر اشعار شاهنامه قرار گرفته است، و در این تأثیر پذیرى

هیچ گونه اثرى از تقلید خشک و کور کورانه که در زمان فایز و در عصر بازگشت دوره ادبى

ور کود شعرى مى بینم مشاهده نمى شود. فایز درد زمان را درک مى کند که خود درد

» بازتاب فرهنگ زمان و دیار اوست « مى کشد و ریشه آن را مى بیند و ترانه هایش که

گاهى نرم و روان و همطراز شیرینترین غزلیات و زمانى رنگ شعرى حماسى به خود

مى گیرد در اوج صلابت و سنگینى:

دل من همچو رستم در عتابست

چو توران ملک سلم از وى خرابست

رقیب گرسیوز و فایز سیاوش

فرنگیس عشق و دل افراسیابست.



یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:فایز,کردوان,دشتی,کاکی,بوشهر,خورموج,بردخون,دهرود, :: 16:54 ::  نويسنده : آرمن کردی

صفحه قبل 1 صفحه بعد